گزارش صعود به قله توچال به قلم کامران

طبق قرار اعلام شده در سایت ساعت 6:30 صبح اکثر بچه ها در محل مجسمه دربند جمع شده بودند و در سرپناه مسقف مقابل تله سیژ مشغول خوش و بش و آماده سازی وسایل و تجهیزات خود بودند. از من نیز که بعد از غیبتی طولانی به یکباره قصد داشتم در برنامه ای سنگین شرکت کنم با ناباوری و حیرت  استقبال گردید.

 بعد از کمی انتظار برای رسیدن دوستان تاخیر کرده راهی شدیم. هوایی ابری و مهاۀود و بارندگی خفیفی در جریان بود. همچنان که از سراشیب زیگزاگی آسفالتی ابتدای مسیر بالا میرفتیم  دوست عزیزمان کرمی که از با تله سیژ از بالاسر عبور میکرد به شوخی اظهار میداشت که دارید مسیر را برعکس میروید ما نیز با خنده برای او دست تکان میدادیم. 

 بعد از رسیدن به محل ایستگاه تله سیژ توقف کوتاهی کردیم و به کم کردن لباس پرداختیم. باور کردنی نبود که در این صعود کوتاه  تعریق بدن  اینگونه باعث خیس شدن البسه می گردد. سپس به راه افتادیم  از مسیر مانوس و همیشگی  به راه ادامه دادیم تا به دوراهی که مسیر شیرپلا را ازهتل اوسون جدا میکند رسیدیم.

 در طول راه سگ های زیادی را میدیدیم که به دلیل سرما و گرسنگی در جستجوی غذا و به امید دریافت تکه نانی با نگاه های آرزومند به کوهنوردان چشم دوخته بودند. به دوستان عزیز  توصیه میکنم که همواره درطول زمستان  برای  اطعام این زبان بستگان استخوان یا پسمانده غذایی با خود همرا ببرند.

کسی با سگی نکویی گم نگرد                کجا گم شود........






بعد از رسیدن به کافه رجب به صرف چای و صبحانه ای مختصر اکتفا نمودیم و سپس به راه خود ادامه دادیم.


 در طول  مسیر عزیمت از کافه رجب به شیرپلا  هوای ابری و مه آلود خاطره صعود در روز 21 بهمن 1390 را همراه با دوستی بس عزیز و گرانقدر را برای من تداعی میکرد و امید به تجدید دیدار با آن عزیز در سفر شور و اشتیاق زاید الوصفی در دلم پدید می آورد که موجب میشد با گام هایی استوار به سوی شیرپلا بروم.








پس از رسیدن به شیرپلا و رفع خستگی دوستان در خصوص صعود به قله توچال  به تبادل نظر پرداختند و قرار بر این شد که اکثر دوستان عازم صعود به قله توچال شوند و چند نفری نیز عازم ایستگاه 5 شوند. در مورد زمان لازم برای صعود اختلاف نظر وجود داشت ولی اکثر دوستان معتقد بودند با توجه به وضعیت هوا و برف  رسیدن به قله دستکم 4 یا 5 ساعت طول خواهد کشید.

به هر حال به امید داشتن یک صعود موفق و رسیدن به قله و تله کابین ایستگاه 7 توچال  از شیرپلا حرکت نمودیم و با گامهایی استوار و دلهای مالامال از شور و اشتیاق رهسپار فتح قله شدیم. حرکت در برف و بوران که موجب از میان رفتن پاکوب  شده بود موجب خستگی مضاعف  و تاخیر در رسیدن به قله میشد و در نهایت در ساعت حدود 14:00 به جانپناه امیری رسیدیم.







پس از رسیدن به جانپناه امیری و صرف غذایی مختصر و تبادل نظر تصمیم گرفتیم که تعدادی به امید رسیدن به تله کابین عازم قله شوند و بقیه از مسیر پیموده شده مراجعت نمایند. در این میان، بوران شدید  موجب از میان رفتن پاکوب ها شده و پیمودن راه را با سختی بیشتری همراه میساخت . در میان راه بازگشت با عده ای دیگر از دوستان که از صعود به قله منصرف شده بودند برخوردیم و همگی  عازم بازگشت از مسیر دره اسون شدیم. و حوالی ساعت 18:00 به هتل اسون رسیدیم. در هتل اسون ضمن صرف چای و غذا شاهد بازگشت عده ای دیگر از دوستان که از نیمه راه قله بازگشته بودند ، شدیم و در نهایت ساعت 20 به دربند رسیدیم. و برگی دیگر بر کتاب قطور ماجراهای گروه همه ما افزودیم .


هتل اسون


یکی از خصوصیات  گروه همه ما این است که اگر دوستی گروه را فقط یک بار همراهی کرده باشد جای خالی و فقدان او احساس میشود. این بار نیز جای خالی برخی دوستان محسوس بود که امید است در آینده همواره گروه را همراهی نمایند.


فردا  مابقی عکس ها و قسمت سوم گزارش  از زبان یکی دیگر از همه ی ما را خواهیم دید!